ايران زمين دردل با عموهای نازنین
عموجان خوبید ؟ سرکیفین ؟ ؟ یکم
درد دل دارم بگم ؟میگن ما منافقیم. مامان می گفت به ما سنگ می زدن وقتی شماهارو داشتند
دفن می کردند سر مامانم شکست.
راستی عمه لباس خونی شماهارو نگه
داشته ها وگاه گاهی به ما نشون می ده ،تا خیلی چیزا از یادمون نره ، نذاشتن کاروکاسبی
داشته باشیم ،درست تحصیل کنیم، خوب ما منافق بودیم دیگه ماهم یکم حرف زدیم، اعتراض
کردیم صدامون خواستن خفه کنن ولی نتونستن فعلا
، سرتون درد نیارم عموجان خودتون
یا بچه چیزی کم کسر ندارید شاید یه روزی تونستم بیام براتون بیارم؟
راستی موقع رفتن این آهنگی که
دوست داشتین براتون میزارم.
می گذرد در شب آیینه رود
خفته هزاران گل در سینه رود
گلبن لبخند فردایی موج
سرزده از اشک سیمینه رود
فراز رود نغمه خوان
شکفته باغ کهکشان
می سوزد شب در این میان
رودو سرودش
اوج و فرودش
می رود تا دریای دور
باغ آیینه دارد در سینه
می رود تا ژرفای دور
موجی در موجی می بندد
بر افسون شب می خندد
با آبی ها می پیوندد
فردا رودِ افشان ابریشم
در دریا می خوابد
خورشید از باغ خاور می روید
بر دریا می تابد
موجی در موجی می بندد
بر افسون شب می خندد
با آبی ها می پیوندد
فردا رود طغیان شورافکن
در دریا می خـوابد
خورشید از شرق سوزان می روید
بر دریا می تابد
موجی در موجی می بندد
بر افسون شب می خندد
با آبی ها می پیوندد
****
#ايران زمين#دردل با عموهای نازنین
No comments:
Post a Comment