Tuesday, June 30, 2015

كهكشان آبي: #ايران-‬-اجرای حکم ضدبشری قطع دستان دو جوان در ماه...

كهكشان آبي: #ايران-‬-اجرای حکم ضدبشری قطع دستان دو جوان در ماه...: رژیم ضدبشری خمینی در حالی که رسانه‌هایش هر روز پر از اخبار چپاولهای نجومی مقامات درجه اولش است، روز گذشته 7تیر 94 در ماه مبارک رمضان دست دو...


Monday, June 29, 2015

#تهران- جلوگیری از دستگیری -دو نوازنده -خیابانی

بعد از ظهر روز یکشنبه 7تیرماه 94 در میدان ونک در حالی که 4 جوان برای امرار معاش خود و خانوادهاشان در حال ساز زدن بودند و مردم دور آنها جمع شده و آنها را تشویق و کمک می‌کردند، چند مزدور بسیجی به قصد مقابله با شادی مردم، دو تن از نوازندگان را بازداشت کردند اما با اعتراض و مقاومت مردم روبه‌رو شدند و ناگزیر از آزاد کردن دو جوان نوازنده و عقب‌نشینی از مقابل جمع شدند.


#ايران-اعتراض-معلمان-مقابل-دادستانی- ارتجاع در تهران,

اعتراض معلمان مقابل دادستانی ارتجاع در تهران

ساعت 9 صبح امروز دوشنبه 8تیر 94 جمعی از معلمین مقابل دادستانی ارتجاع در خیابان معلم تجمع کردند و به بازداشت اسماعیل عبدی دبیر کانون صنفی معلمان اعتراض کردند. 
این معلمین توسط نیروی سرکوبگر انتظامی محاصره شده، تهدید به بازداشت شدند و به اجبار آنها را متفرق کردند. 
اسماعیل عبدی پس از تجمعی مقابل زندان اوین در اعتراض به ممنوع الخروج شدنش دستگیر شده است.

#ايران-ءتهران- پرستاران بیمارستانهای هزار تختخوابی-رسول اکرم - شهدای تجریش -هم صدا با پرستاران دیگر شهرها



تهران- صبح امروز دوشنبه 8تیرماه 94صدها تن از پرستاران بیمارستان هزارتختخوابی تهران (موسوم به خمینی)، بیمارستان رسول اکرم و بیمارستان شهدای تجریش در محوطه این بیمارستان هم صدا با دیگر همکاران خود در سایر شهرها و بیمارستانهای تهران، در اعتراض به وضعیت نا به سامان شغلی و معیشتی خود دست به اعتراض زدند. 
تجمعات اعتراضی پرستاران امروز علاوه بر تهران در برخی از بیمارستانهای شهرهای تبریز، یزد و چالوس ادامه داشت

#ايران -روزنامه واشینگتن تایمز اقدام به -چاپ مقاله‌یی -در رابطه با نقض حقوق‌بشر در ایران کرده

روزنامه واشینگتن تایمز اقدام به چاپ مقاله‌یی در رابطه با نقض حقوق‌بشر در ایران کرده و نوشته است: طبق گزارش سازمان عفو بین‌الملل، رژیم ایران بعد از چین بیشترین اعدام را در سال 2014 داشته است. 
این مقاله با اشاره به اسید پاشی علیه زنان در اصفهان می‌افزاید در حالی‌که دولت باراک اوباما و شرکایش در تلاش برای دستیابی به توافق اتمی با رژیم ایران هستند زنان و کودکان ایرانی تحت قوانین شدید و تبعض آمیزی می‌باشند. 
واشینگتن تایمز افزود: در دو سال گذشته تحت ریاست‌جمهوری حسن روحانی اعدام نوجوانان در این کشور افزایش یافته است. بان کی‌مون دبیرکل سازمان ملل در گزارش امسال خود به مجمع عمومی سازمان ملل گفت: بیش از 160 کودک در زندانهای ایران در انتظار اجرای حکم اعدام قرار دارند.

ايران- اعتراضات سراسر ميهن

توزیع تراکت در تهران و کرج در دفاع از کارگران و زندانیان سیاسی: کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی 6تير94: تعدادی از فعالین کارگری در تهران و کرج، در دفاع از آزادی کارگران و زندانیان سیاسی و همچنین مطالبات کارگری اقدام به پخش تراکت‌هایی در سطح شهر کردند.
همراهی بیش از ۷۰ فعال صنفی معلمان با اسماعیل عبدی و تحصن مقابل اوین: هرانا 6تير94:  6تير پیرو نامه دادسرای زندان اوین مبنی بر ممنوع الخروج بودن اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران، وي به اوین مراجعه نمود. با توجه به مراجعه علی اکبر باغانی و علیرضا هاشمی و ماندگار شدن و انتقالشان به درون زندان، مقرر شد تعدادی از فعالان صنفی سراسر کشور وی را همراهی نموده و تا بازگشت وي مقابل زندان اوین تحصن کنند.با توجه آخرین اخبار رسیده از ساعت ۱۱ صبح که نامبرده به درون دادسرای اوین رفته است هنوز بیرون نیامده و یاران همراه همچنان بیرون از اوین منتظر بازگشت وی هستند.
دیدار زندانیان سیاسی سابق با زندانی سیاسی اسدالله هادی در بیمارستان: فيسبوك 6تير94:  صبح ٥تیر قبل از بازگرداندن اسدالله هادى به زندان، افشین حیرتیان و محمد بنازاده امیرخیزی زندانیان سیاسی آزاد شده توانستند به ملاقات وی در بیمارستان بروند.
اعتصاب در رشت: ايلنا 4تير94: اعتصاب کارگران کارخانه ایران برک رشت 4تير وارد سی ‌و هشتمین روز خود شد.
اعتصاب به خاطر دوري پاركينگ: ارگ نيوز 4تير94: چندی است که صحبت جابجایی پارکینگ وسایل نقلیه کارگران کرمان موتور، مدیران خودرو، قوا محرکه و… مطرح میباشد و روز گذشته  و روز قبل تر از آن، بعد از عدم ورود خودروهای کارگران این مجموعه به پارکینگ باعث شد تا کارگران این مجموعه دست به اعتصاب بزنند.
تجمع كارگران بازنشسته كارخانه كاشي گيلانا: ايلنا 4تير94: تعدادی از کارگران بازنشسته کارخانه کاشی گیلانا، به دليل دریافت نکردن سنوات خدمتشان  از 6 تا 11ماه مقابل درب ورودی کارخانه تجمع کردند.
به اخراج و فشار بر خبرنگاران کارگری پایان دهید: سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه: اين تشكل در رابطه با اخراج خبرنگاران کارگری خبرگزاری ایلنا بيانيهاي صادر كردند و خواستار خاتمه دادن به اخراج و فشار به آنها شدند.

تجمع مقابل باشگاه پرسپولیس: ايرنا 6تير94:  حدود 80نفر از هواداران پرسپولیس در اعتراض به آنچه که عملکرد نامناسب این باشگاه پرسپولیس در فصل نقل و انتقالات عنوان می کنند، 5تير در مقابل باشگاه پرسپولیس تجمع کردند.

#ايران-فراخوان پرستاران

فراخوان پرستاران: كارگران در فيسبوك 6تير94: پرستاران در تهران در بیمارستانهای شهدا، شریعتی، مدرس و خمینی برای 8تیر فراخوان به اعتصاب دادهاند. برای این روز پرستاران به اعتصاب و عدم حضور در بخشها و حضور در ساعت٧ صبح با فرم پرستاری در حیاط بیمارستان فراخوان دادهاند. اعتراض پرستاران بر پرداخت مبتنی بر بیگاری و آموزش پرستار مهارتی و برای خواست اجرای هرچه سریعتر طرح تعرفه گذاری پرستاری که مبلغی به حقوقهایشان اضافه میشود، میباشد.
تجمع پرستاران: كارگران در فيسبوك 6تير94: پرستاران بیمارستان الزهرا در اصفهان ٢تیر در ساعت هفت و نیم صبح در محل تایمکس تجمع و با امضا نامهای اعتراض خود را به اجرای طرح پرداخت مبتنی بر عملکرد اعلام و تقاضای بررسی موضوع را از اداره بازرسی درخواست کردند. در این روز به علت رفتار نامناسب مدیر و رییس بیمارستان تجمع کنندگان تقاضای برخورد با آنها را نمودند و پرستاران معترض پیشنهاد تجمع دیگری برای هفته آینده در اعتراض به مسئولان را داشتند.
تجمع پرستاران: اتحادیه آزاد کارگران ایران6تير94: 4تير پرستاران بیمارستان امام رضا تبريز نسبت به اجرای ناعادلانه طرح پرداخت مبتنی بر عملکرد و عدم اجرای قانون تعرفه‌گذاری بعد از گذشت 8سال اعتراض كردند.

تجمع پرستاران: اتحادیه آزاد کارگران ایران6تير94: 4تير پرستاران بیمارستان رازي تبريز نسبت به اجرای ناعادلانه طرح پرداخت مبتنی بر عملکرد و عدم اجرای قانون تعرفه‌گذاری بعد از گذشت 8سال اعتراض كردند.

Sunday, June 28, 2015

فرزندان ايران چون دماوند: ‫#‏ايران-فراخوان به اعتصاب پرستاران تهران در بیمار...

فرزندان ايران چون دماوند: ‫#‏ايران-فراخوان به اعتصاب پرستاران تهران در بیمار...: پرستاران در تهران در بیمارستان های شهدا، شریعتی، مدرس وخمینی برای روز دوشنبه 8 تیر فراخوان به اعتصاب داده اند. برای این روز پرستاران



...

‫#‏ايران-فراخوان به اعتصاب پرستاران تهران در بیمارستانهای شهدا ، شریعتی ، مدرس وخمینی برای روز دوشنبه ٨ تیر




پرستاران در تهران در بیمارستان های شهدا، شریعتی، مدرس وخمینی برای روز دوشنبه 8 تیر فراخوان به اعتصاب داده اند. برای این روز پرستاران به اعتصاب و عدم حضور در بخشها و حضور در ساعت ٧ صبح با فرم پرستاری در حیاط بیمارستان فراخوان داده اند. اعتراض پرستاران بر پرداخت مبتنی بر بیگاری و آموزش پرستار مهارتی و برای خواست اجرای هرچه سریعتر طرح تعرفه گذاری پرستاری که مبلغی به حقوقهایشان اضافه میشود، می باشد.خواست اصلی پرستاران افزایش فوری سطح حقوقها است. پرستاران خواستار لغو اضافه کاریهای اجباری و رسمی شدن استخدام پرستاران پیمانی، استخدام پرستار به تعداد لازم و کاهش فشار کار بر آنان است.افزایش حقوقها به میزان بالاتر از خط فقر خواست فوری کارگران، معلمان ، پرستاران و همه حقوق بگیران است. فراخوان پرستاران را وسیعا اطلاع رسانی کنیم. خواستهای پرستاران، خواستهای کل جامعه است و به سطح استاندارد درمان و بهداشت جامعه برمیگردد، از خواستها و اعتراضاتشان وسیعا حمایت کنیم.اعتراضات پرستاران در روزهای اخیر بر سر خواستهایشان:روز ٣ تیر تعدادی از کارکنان بیمارستان "شهيد مدني" تبريز و "الزهرا " دست به تجمع اعتراضی زدند.اعتراض پرستاران بیمارستان الزهرا در اصفهان در روز ٢ تیر که در ساعت هفت و نیم صبح در محل تایمکس تجمع و با امضا نامه ای اعتراض خود را به اجرای طرح پرداخت مبتنی بر عملکرد اعلام و تقاضا ی بررسی موضوع را از اداره بازرسی درخواست کردند. در این روز به علت رفتار نامناسب مدیر و رییس بیمارستان تجمع کنندگان تقاضا ی برخورد با انها را نمودند و پرستاران معترض پیشنهاد تجمع دیگری برای هفته اینده در اعتراض به مسوولان را داشتنداعتراض پرستاران بیمارستان سینا در ١ تیر، شریعتی البرز در ٢٣ خرداد، بیمارستان کامکار قم در ١٦ خرداد، نکویی قم در ٩ خرداد، پرستاران بیماران "امام رضا" در ٧ خرداد، پرستاران استخدام شرکتي علوم پزشکي همدان در ٥ خرداد بر سر نوع قراردادهایشان، و...، اعتراضات پرستاران بر سر خواستهایشان ادامه دارد.پرستاران اعلام 

فرزندان ايران چون دماوند: ‫#‏ايران-اسماعیل عبدی بازداشت شد؛ تحصن بیش از ۷۰ ف...

فرزندان ايران چون دماوند: ‫#‏ايران-اسماعیل عبدی بازداشت شد؛ تحصن بیش از ۷۰ ف...: اسماعیل عبدی، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران که برای پیگیری علت ممنوع الخروج بودنش به دادسرای اوین مراجعه کرده بود پس از ساعت ها باز...



‫#‏ايران-اسماعیل عبدی بازداشت شد؛ تحصن بیش از ۷۰ فعال مدنی در مقابل اوین



اسماعیل عبدی، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران که برای پیگیری علت ممنوع الخروج بودنش به دادسرای اوین مراجعه کرده بود پس از ساعت ها بازجویی، بازداشت شد. بیش از ۷۰ نفر یاران همراهی که در مقابل اوین منتظر بازگشت ایشان بودند همچنان در حال تحصن هستند.لازم به ذکر می باشد، روز یکشنبه ۳۱ خرداد ماه، هنگامی که آقای عبدی قصد مسافرت به ارمنستان داشت، ضمن ضبط پاسپورت از خروج وی ممانعت به عمل آمد.آقای عبدی، گفت که مسئول ابلاغ حکم ممنوع الخروجی، دلیل این ممنوعیت را دستور اجرای احکام اوین عنوان کرده و افزوده است که باید روز چهارشنبه سوم تیرماه به معاونت قضایی دادستانی کشور در تهران مراجعه کند.اسماعیل عبدی که سابقه بازداشت نیز دارد و در آخرین مورد به ده سال حبس محکوم شده است، در اردیبهشت ماه و همزمان با تجمعات اعتراضی معلمان در سراسر کشور، احضار و عدم اجرای حکم حبس وی منوط به استعفا شده بود، این استعفا مورد قبول هیئت مدیره کانون صنفی معلمان قرار نگرفت.روز شنبه ششم تیرماه پیرو نامه دادسرای زندان اوین مبنی بر ممنوع الخروج بودن اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران، ایشان به اوین مراجعه نمود و تعدادی از فعالان صنفی سراسر کشور وی را همراهی نموده اند.

Saturday, June 27, 2015

#ايران#عسلويه#تهران#بوشهر#اتجمع پرستاران-عتراضات در سراسر ميهن اشغال شده


کاری که شیخ کرد، شاه نکرد: سايت جبهه دمكراتيك ايران 5تير94: حشمت الله طبرزدی متني با عنوان ”کاری که شیخ کرد، شاه نکرد” درباره قرارداد اتمي و مذاكرات منتشر كرده كه در قسمتي از متن آمده است: ”دست از سر مردم ایران بردارید و به شغل اصلی خود برگردید تا پس از آزادی و استقلال، مردم را به گور نفرستادید. مردم خود می دانند چگونه کمر راست کنند”.
حمايت انجمن‌های صنفی کارگران: کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی 4تير94: انجمن‌های صنفی کارگران خبازی‌های سنندج و حومه، مریوان و سروآباد طی بیانیه‌ای از خبرنگاران اخراج شده تیم سرویس کارگری ایلنا حمایت کرده و خواهان بازگشت به کار این تیم شدند.
تجمع در رشت: پيام 4تير94: در پی اخراج 32تن از کارگران معترض کارخانه نساجی ایران برک در رشت، جمعی از کارگران این کارخانه در حمایت از همکاران اخراجی خود از ورود به داخل کارخانه خودداری کردند.
انتظار مرگ رعب‌آور است، نجاتمان دهید: کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی 5تير94:  54زنداني محبوس در زندان قزل‌حصار کرج، در نامه‌ای برای نجات جان خود از حکم اعدام درخواست کمک کرده‌اند.
بازداشت معترضين: - 3تير94: بيش از50تن از سپرده گذاران وکارمندان موسسه مالي واعتباري ميزان که دراعتراض به عدم رسيدگي نهادهاي مسئول به شکايات ومشکلات خويش دربرابر استانداري خراسان رضوي تجمع کردند، با دخالت يگان ويژه امداد نيروي انتظامي بازداشت شدند.
تجمع در دهلران: - 3تير94: 3تير گروه زيادي ازمردم دهلران نسبت به افزايش بي رويه قيمت گازخانگي كه توسط شركت گاز به مردم تحميل شده است،درمحل اداره گاز تجمع كردند.
تجمع در تهران: - 3تير94: 2تير جمعي از کارکنان وکارگران اخراج شده شرکت ملي نفت ايران دراعتراض به عدم رسيدگي به وضعيت حقوقي خويش در برابر ساختمان شرکت ملي نفت ايران تجمع کردند.
تجمع در عسلويه: - 3تير94: 2تير كارگران شرکت سي. سي.دي.اف در فاز 20 و 21 پارس جنوبی در اعتراض به پرداخت نشدن حقوقشان روبروي درب اصلي سايت تجمع كردند.
اعتراض در عسلويه: - 3تير94: 2تير تاجران دست به اعتراض نسبت به ماندن اجناس خودشان در بندر عسلويه و تعطيل شدن حمل بار از اين گمرك شدند. تاجران خواستار فكر اساسي براي اين مشكل و راضي كردن لنج داران براي شروع كار توسط دولت شدند. چون بيش از 10روز است كه اجناس آنها در بندر مانده است.
اعتراض در بوشهر: - 3تير94: 3تير لنج داران بندر بوشهر براي دوازدهمين روز متوالي از راه اندازي مجدد حمل بار از گمرك ايران خودداري كردند. لنج داران در اعتراض به گراني سوخت، دست به اين عمل اعتراضي زده اند.
تجمع در عسلويه: - 3تير94: 3تير كارگران شركت ان.آي.سي.سي در فازهای 20.21 پارس جنوبی در عسلويه در اعتراض به عملي نشدن وعده هايي كه براي پرداخت حقوق شان شنيدهاند ولي تاكنون هيچ اقدامي نشده است، در مقابل گيت اين سايت تجمع كردند و براي چند ساعت از تردد ماشين آلات به سايت جلوگيري كردند
تجمع در کاشان: - 3تير94: 3تیر حدود 300 تن از کارگران اخراج شده در شهرکهای صنعتی واقع در کاشان، در مقابل فرمانداری ویژه کاشان تجمع کردنداین در حالی است که با برخی از این کارگران هنوز تسویه نشده و آنها علاوه بر بیکاری، با بی پولی و معوقاتشان هم دست و پنجه نرم می کنند. در میان این تجمع کنندگان، حدود 100 نفر از خانمهاي اخراج شده از كار هم بودند این تجمع پس از حدود 30 دقیقه، با دخالت نیروی انتظامی مواجه شد و از مقابل ساختمان فرمانداری، به فاصله از این ساختمان و به نزدیکی میدان ولیعصر کاشان، کشیده شد
اعتراض مغازهداران پاساژ پلاسکو: - 3تير94: 3تیر در پی ادامه مزاحمتها و دخالتهای مأموران انتظامی و گشت رمضان برای مغازهداران پاساژها و مردم، عدهای از مغازهداران پاساژ پلاسکو واقع در خیابان جمهوری دست به اعتصاب زدند.
تجمع در سنندج: - 3تير94: 3تير  اكثر جايگاههاي فروش گاز (سي ان جي) درسنندج دراعتراض به افزايش قيمت گاز واعتراض رانندگاه به اين افزايش ناگهاني وبي رويه قيمت گاز،به حالت تعطيل درآمده وازفروش گاز به مراجعين خودداري كردند
تجمع در مهران: - 3تير94: 3تير گروه زيادي ازاهالي شهرستان مهران واقع دراستان ايلام دراعتراض به كمبود وقطع آب يك هفته اي دراين شهرستان درمقابل اداره آب اين شهرستان تجمع اعتراضي كردند.
تجمع پرستاران: - 4تير94: 2تير جمعي از پرستاران بيمارستان كودكان تبريز در اعتراض به پايين بودن حقوق و عدم پرداخت مزايايشان دست از كار كشيده و در محوطه ساختمان بيمارستان دست به اعتصاب و تجمع اعتراضي زدند.
تجمع پرستاران: - 4تير94:  3تير پرستاران بیمارستان مدنی تبریز به اجرای طرح مبتنی بر عملکرد تجمع اعتراضي برگزار كردند.
تجمع پرستاران: - 4تير94: 1تير جمعي از پرستاران بيمارستان سيناي تهران در اعتراض به وضعيت پرستاران در محوطه اين بيمارستان تجمع اعتراضي برگزار نمودند.

تجمع پرستاران: - 4تير94: پرستاران بيمارستان شهداي تجريش ضمن يك تجمع اعتراضي نسبت به وضعيت معيشتي خود اعتراض نمودند.

Friday, June 26, 2015

#ايران-مبارزه چیست؟


مبارزه چیست؟
مجاهدین در ایران، نخستین گروه سیاسی مسلمانی بودند که 60سال پس از انقلاب مشروطه، در پی سلسله شکستهای این انقلاب که پیاپی مقهور ارتجاع و دیکتاتوری می‌شد، به مبارزه انقلابی و علمی و مکتبی روی آوردند. محمد حنیف بنیانگذار مجاهدین از این جا آغاز کرد. در سال 1344، مبارزه مکتبی مترادف همان مبارزه تئوریک و ایدئولوژیک بود. بگذریم که کلمه مکتب را هم بعداً خمینی مانند بسیاری کلمات دیگر از مجاهدین دزدید و لوث و ذبح کرد.
من در اردیبهشت 1346 به عضویت مجاهدین که در آن زمان هیچ نامی نداشتند و در محاورات، در مورد خودشان فقط از کلمه «سازمان» استفاده می‌کردند، درآمدم. دوستی داشتم به نام حسین روحانی که در دانشکده کشاورزی کرج درس می‌خواند. او هم در تهران و هم در مشهد به من سر می‌زد و گاه هر دو در یک محفل سیاسی و مذهبی آن روزگار که از دانشجویان و دانش‌آموزان مبارز در شبهای جمعه تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردیم.
بعدها فهمیدم که او قصد عضوگیری مرا داشته و از مدتی قبل به‌عنوان «رابط» عمل می‌کرده است. البته من نمی‌دانستم به‌دنبال چیست چون گاهی وقتها سؤالات خیلی ریزی از من می‌کرد یا به خانه‌مان می‌آمد تا خوب مرا بشناسد.
در آن زمان محافل گوناگونی در همه جای ایران از جمله 
شهر مشهد وجود داشت. قبل از عضویت در مجاهدین، عمده وقت ما در همین محافل یا به خواندن کتابهای مختلف می‌گذشت. منظورم اساساً محافل روشنفکریست که مضمون مشترک همه آنها مخالفت با حکومت و دیکتاتوری شاه بود.
از سال 42 و 43 در کانون نشر حقایق اسلامی (که آقای محمد تقی شریعتی پدر دکتر علی شریعتی آن را اداره می‌کرد)، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمد زاده و امیر پرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً هم دوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل می‌کرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما (دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمد زاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریکهای فدایی شدند.
دوستی ما تا اواخر سال 1348 در زمان دانشجویی در 
دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعتها قدم می‌زدیم و بحث و گفتگو می‌کردیم و گاهی هم بحث را در چایخانه دانشکده علوم ادامه می‌دادیم. فدایی بزرگ مسعود احمد زاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال 48 دیگر یکدیگر را ندیدیم. به‌نظرم اشتغالات طرفین در سازمانهایشان فرصتی برای اینکار باقی نمی‌گذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال 1350 در مینی‌بوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلولهای اوین با دستهای بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه می‌برد. دیدم که هم‌چنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط می‌توانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم...
جوانان مبارز آن روزگار، در نخستین سالهای دهه 40 به‌راستی تشنه‌کام مبارزه انقلابی بودند. تشنه‌کام سرنگون کردن رژیم شاه بودند. از سالهای 1335 تا 1345 وقایع زیادی در ایران و جهان اتفاق افتاده بود. جنگ سوئز و پیروزی جمال عبدالناصر، انقلاب الجزایر، کودتای عبدالکریم قاسم و واژگونی سلطنت در عراق، انقلاب کوبا و ویتنام و نهضتهای آزادیبخش از آمریکای لاتین تا آفریقا، هر یک تاثیرات خود را در بیداری و برانگیختگی نسل بعد از مصدق در ایران داشتند. رژیم شاه هم جز در روزهای 28مرداد که می‌خواست شکست مصدق را یادآوری کند، اصولاً خوش نداشت اسمی از مصدق ببرد تا نسل ما چیزی از مصدق نداند. سیاست، روز به فراموشی سپردن مصدق بود.
یک روز که پدرم در خانه نبود من پوشه اوراق و اسناد اختصاصی او را که دور از دسترس ما در بالاترین طبقه قفسه کتابهایش، البته پشت کتابها می‌گذاشت و کنجکاوی مرا جلب کرده بود، با استفاده از یک چارپایه که زیر پایم گذاشتم، برداشتم. توی این پوشه انواع و اقسام نامه‌ها بود که یکی از آنها خیلی توجه مرا جلب کرد. تاریخش فروردین سال 1331 یا 1332 بود. یک کارت به امضای دکتر محمد مصدق بود که در آن از این‌که پدرم 50 تومان پول خرید لباس عید برادران بزرگتر مرا، برای مصدق فرستاده، تقدیر و تشکر کرده بود و اولش هم نوشته بود: نامه گرامی عزّ وصول بخشید...
از دیدن این کارت و مفاد آن مثل برق گرفته‌ها شده بودم و انگار به راز بسیار مهمی پی برده باشم، در پوست نمی‌گنجیدم؛ اما این دستبرد زدن به پوشه اختصاصی پدرم را هیچ‌وقت از ترس، جرأت نکردم به خودش بگویم!
منظورم از نقل این خاطرات برای شما این است که فضای بچه‌های آن روزگار را دریابید که دربه‌در دنبال یک چیزی می‌گشتند که خودشان هم نمی‌دانستند چیست؟ ولی گمشده‌یی داشتند که بعدها فهمیدم اسمش ایران و آزادی است.
شهید بزرگوار خودمان منصور بازرگان، برادر بزرگتری به‌نام ناصر داشت که بعد از وقایع 15خرداد42 از تهران برگشته بود و برای ما گفتنی زیاد داشت. از طریق او فهمیدم که یک مهندس بازرگان هست که مخالف رژیم است و یک آیت‌الله طالقانی، که ارادتمند هر دوی آنها شدم. خودم هم نمی‌دانم به چه دلیل از آن روز به خودم رده عضویت در نهضت آزادی ایران دادم! بعد هم عکسها و جزوات آنها را پیدا کردم و مخفیانه در دبیرستانها به طرق مختلف پخش می‌کردم تا روزی که رئیس دبیرستان بو برد و گوشم را کشید.
وقتی در سال 43 دکتر شریعتی از فرانسه برگشت، نمی‌دانید که برای ما چه ارمغانی بود و ساعتها و ساعتها پای صحبت او می‌نشستیم. از دبیرستان در می‌رفتم و خودم را به‌عنوان مستمع آزاد به کلاسهای درس شریعتی در دانشکده ادبیات در مشهد می‌رساندم. اما باز هم یک چیز کم بود که بعدها فهمیدم، اسمش سازمان و تشکیلات است.

در دو سال آخر دبیرستان، در دبیرستان دانش بزرگ‌نیا، یک معلم ادبیات داشتیم به نام آقای بازرگانی، که انسان بسیار شریف و معتقدی بود. کتابهای رسمی درس فارسی را قبول نداشت و به‌ جای آن به ما گلستان و بوستان تدریس می‌کرد و از همانها هم امتحان می‌گرفت. هر ماه هم یک لیست از کتابهای خواندنی در زمینه‌های مختلف به ما می‌داد که خودمان برویم آنها را پیدا کنیم و بخوانیم. از آقای بازرگانی بسیاری چیزها آموختم. انشای بچه‌ها را هم شب به خانه می‌برد و تصحیح می‌کرد و هر کدام را با یک زیرنویس به ما برمی‌گرداند. یکبار زیر انشای من نوشت: «امیدوارم نمونه‌یی از مردان راه حق بشوید»....
از این‌که آقای بازرگانی چنین چیزی نوشته بود تکان خوردم. به‌همین خاطر در ماه رمضان سال 1343 دعایم پیوسته این بود که: «خدایا مرا وارد یک جمع ذیصلاحی بکن که بتوانم کاری بکنم و وظیفه‌یی انجام بدهم». خدا این خواسته را دو سال و نیم بعد اجابت کرد و وارد «سازمان» حنیف شدم و بعدها فهمیدم نقشش «رهبری» است. به‌راستی او برجسته‌ترین رجل انقلابی معاصر بود.
اما در مشهد به توصیه آقای بازرگانی، دبیر ادبیات مدرسه علوی به‌نام آقای دکتر رکنی هم قبول کرد که من هفته‌یی یک ساعت به خانه ایشان بروم و در خدمتش قرآن و مقداری تاریخ اسلام بیاموزم. نمی‌دانید که این یک ساعت در هفته چقدر برایم مغتنم بود. از طرف دیگر، آقای بازرگانی مرا موظف کرد که باید برای دبیرستانهای دیگر هم که ایشان ادبیات تدریس می‌کرد «کنفرانس» بدهم. از آقای بازرگانی پرسیدم: «کنفرانس یعنی چی؟»، گفت: «یعنی این‌که اول خودت می‌روی و خوب مطالعه می‌کنی و خوب می‌فهمی که موضوع چیست و بعد، در مورد همان موضوع، من دو ساعت زمان تدریس خودم را به تو می‌دهم که بیایی در دبیرستانهای فردوسی و ابو مسلم، همان موضوع را برای بچه‌ها سخنرانی کنی، به‌شرط این‌ که هر چه را که می‌گویی کتاب و منبع آن را هم نشان بدهی. عین آنچه را هم که می‌توانی استناد و ثابت کنی بگو و کم و زیاد نگو»....
گفتم: «آقای بازرگانی، من می‌ترسم، بچه‌ها می‌خندند و هیچ‌کس گوش نمی‌کند». آقای بازرگانی گفت: «نترس، من خودم ته کلاس می‌نشینم و اگر هم ایراد و اشکالی در کار شما بود بعداً می‌گویم».
در جریان همین چیزهایی که اسمش را آقای بازرگانی کنفرانس گذاشته بود، دوستان زیادی در سایر دبیرستانها پیدا کردم و فهمیدم که آنها هم عیناً مثل خودم هستند. می‌خواهند یک کاری بکنند ولی نمی‌دانند چطور و چگونه؟

***
در اردیبهشت سال 46 در دانشگاه تهران، تظاهرات اعتراض به شهریه شروع شد و منهم خودم را قاطی کردم. چند روز که گذشت، یک شب که به کوی دانشگاه برگشتم، یادداشت همان «رابط» را دیدم که از زیر در، داخل اتاق انداخته بود و می‌گفت که امروز سه بار به‌دنبال من آمده و نبودم و فردا ظهر در میدان فوزیه در انتظارم است.
روز بعد 6-7ساعت راه رفتیم و قدم زدیم و او می‌خواست مرا قانع کند که توی تظاهرات زیاد خودم را نشان ندهم تا شناسایی نشوم. ولی من قانع نمی‌شدم. آخر سر گفت پس چند دقیقه صبر کن، من باید زنگی بزنم و برگردم. احساس کردم که ناگفته‌یی دارد و شاید می‌خواهد از کسی اجازه بگیرد. مدتی بعد برگشت و با لحنی که بسیار جدی شده بود، موضوع «سازمان» را با من در میان گذاشت. از این لحظه به‌ بعد دیگر هیچ چیز یادم نیست، فقط می‌دانم که انگار بال در آورده باشم. احساسم این بود که همان چیزی را که می‌خواستم و برای آن دعا می‌کردم خدا پذیرفته است.
فقط یک سؤال کردم که آیا «مهندس» (بازرگان) و آقای طالقانی هم هستند؟
او که خودش هم نمی‌دانست گفت: «ببین، از حالا به‌بعد دیگر یک عضو ”سازمان“ از این سؤالها نمی‌کند، تو اصلاً چه کار داری که کی هست و کی نیست»....
دیدم که واقعاً درست می‌گوید و دیگر از این سؤالها نکردم. اما از آن لحظه به بعد همه چیز یک مرتبه عوض شد. انگار به راهی «پرستاره» کشانده شدم و در «زورقی» نشستم «ز عاجها، ز ابرها، بلورها»، تا امروز که نزدیک 43سال است بهای آن، چه رنجها، چه خونها، و چه فراقها و شکنجه‌هاست.
اکنون به‌طور نسبی معنی این آیه قرآن را می‌فهمم که چرا خدا از روز اول به روندگان این راه، بی‌هیچ پرده‌پوشی، گفته است: «پیوسته در دار و ندار و در جانهای خود به آزمایش کشیده می‌شوید، از آنان که دعاوی مشابه خودتان دارند و قبل از شما به آنها کتاب داده شده و از منکران راه، اذیت و آزار بسیار خواهید دید، اما اگر پایداری کنید، اگر دچار انحراف نشوید و پرهیزکار باقی بمانید، این نقش تعیین‌کننده خواهد داشت».
لتبلونّ فی أموالکم وأنفسکم ولتسمعنّ من الّذین أوتوا الکتاب من قبلکم و من الّذین أشرکوا أذًی کثیرًا وإن تصبروا وتتّقوا فإنّ ذلک من عزم الأمور
***
اولین آموزش ما در سازمان مجاهدین مقاله‌یی بود تحت عنوان «مبارزه چیست؟».
پاسخ این بود که مبارزه قبل از هر چیز یک علم است. دانش تغییر سیاسی و اجتماعی است. باید آن را با قانونمندیهایش آموخت والا اظهارنظر کردن بی‌حساب و کتاب، موضعگیری دیمی یا عکس‌العملی راه به جایی نمی‌برد.
مانند علم طب، که البته هر کسی می‌تواند در مورد هر بیماری و عارضه‌یی اظهارنظر کند. می‌تواند دارو و درمانی را تجویز کند. اما طبیب عمومی باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه، هفت سال پزشکی بخواند. طبیب متخصص بسته به نوع تخصص، چند سال اضافه هم لازم دارد. بعد تازه نوبت تجربه‌اندوزی عملی است.
کسی که پزشکی نخوانده و تخصص لازم را ندارد، چه بسا بیماری را تشخیص ندهد یا تشخیص او سراپا اشتباه باشد. چیزی را بزرگ کند و چیزی را که خطرناک است نادیده بگیرد. در هر قدم در معرض این است که دچار اشتباه شود و تشخیصی بدهد که مشابه او را دیده ‌اما در واقع مشابه نیست و چیز دیگریست. پزشکان متخصص به تشخیص فردی خودشان هم اکتفا نمی‌کنند، بلکه در موارد خطرناک، شورای پزشکی است که تعیین‌تکلیف می‌کند.
می‌بینید، به‌محض این‌که موضوع خطیر و حساسی مانند جراحی قلب یا مغز یا جراحی کردن یک غده سرطانی مطرح می‌شود، آن‌وقت دیگر همه می‌دانند که همین‌طوری نمی‌شود دارو و درمان تجویز کرد یا به جراحی پرداخت. طبیب متخصص خودش هم به‌سادگی دست به‌کار نمی‌شود، ابتدا انواع و اقسام آزمایشها و عکسبرداری را انجام می‌دهد. بارها معاینه می‌کند. قبل از عمل جراحی آماده‌سازیهای همه‌جانبه آن را انجام می‌دهد و بعد از آن هم بیمار را تحت نظر دارد و بسته به وضعیت، تدابیر و درمانهای مختلف را به‌کار می‌گیرد.
تازه‌ اینها همه برای مراقبت از جان یک بیمار است، چه رسد به جامعه با همه پیچیدگیها و مشکلات و طرفهای متعدد و مختلف و خون و خونریزی و شکنجه و سرکوب...
هر چند که عمداً ساده‌سازی و مقایسه می‌کنم، اما می‌خواهم بگویم که مبارزه هم مثل علوم پزشکی، نفرات حرفه‌یی و سازمان کار تخصصی خود را می‌خواهد. آیا کسی می‌تواند بدون این‌که دانشجوی حرفه‌یی پزشکی باشد، دکتر بشود؟ خیر. دانشجوی غیرحرفه‌یی طب، مفهومی ندارد و از او طبیب متخصص ساخته نمی‌شود. مگر می‌شود که اگر من دانشجوی پزشکی هستم، هرازگاهی که وقت کردم، سری به دانشکده بزنم و کتابی را ورق بزنم و بعد بتوانم دکتر حاذقی بشوم؟ نه، این نمی‌شود.
بنابراین مبارزه سیاسی، یک علم است، افراد حرفه‌یی و سازمان کار حرفه‌یی خودش را می‌خواهد تا به هدف مورد نظر دست پیدا کند. به‌عنوان مثال یک وقت هست که ما فقط می‌خواهیم یک مقاله انتقادی بنویسیم، یا یک نشریه منتشر کنیم، یا در انتخاباتی در فضای دموکراتیک شرکت کنیم. اما یک وقت هست که می‌خواهیم رژیم ولایت‌فقیه را سرنگون کنیم. در این صورت همه چیز فرق می‌کند از افرادش، تا آموزش و آماده‌سازی آنها، از نوع و جنس تشکیلاتش تا مناسبات اعضای این تشکیلات با یکدیگر برای انجام این ماموریت، از شعارها و برنامه‌شان گرفته تا آلترناتیو و استراتژی و تاکتیکهایی که ارائه می‌دهند...



#ايران-گزیده‌ای از: «استراتژی قیام و سرنگونی، سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور» - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸

..
مبارزه چیست؟
مجاهدین در ایران، نخستین گروه سیاسی مسلمانی بودند که 60سال پس از انقلاب مشروطه، در پی سلسله شکستهای این انقلاب که پیاپی مقهور ارتجاع و دیکتاتوری می‌شد، به مبارزه انقلابی و علمی و مکتبی روی آوردند. محمد حنیف بنیانگذار مجاهدین از این جا آغاز کرد. در سال 1344، مبارزه مکتبی مترادف همان مبارزه تئوریک و ایدئولوژیک بود. بگذریم که کلمه مکتب را هم بعداً خمینی مانند بسیاری کلمات دیگر از مجاهدین دزدید و لوث و ذبح کرد.من در اردیبهشت 1346 به عضویت مجاهدین که در آن زمان هیچ نامی نداشتند و در محاورات، در مورد خودشان فقط از کلمه «سازمان» استفاده می‌کردند، درآمدم. دوستی داشتم به نام حسین روحانی که در دانشکده کشاورزی کرج درس می‌خواند. او هم در تهران و هم در مشهد به من سر می‌زد و گاه هر دو در یک محفل سیاسی و مذهبی آن روزگار که از دانشجویان و دانش‌آموزان مبارز در شبهای جمعه تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردیم.
بعدها فهمیدم که او قصد عضوگیری مرا داشته و از مدتی قبل به‌عنوان «رابط» عمل می‌کرده است. البته من نمی‌دانستم به‌دنبال چیست چون گاهی وقتها سؤالات خیلی ریزی از من می‌کرد یا به خانه‌مان می‌آمد تا خوب مرا بشناسد.
در آن زمان محافل گوناگونی در همه جای ایران از جمله شهر مشهد وجود داشت. قبل از عضویت در مجاهدین، عمده وقت ما در همین محافل یا به خواندن کتابهای مختلف می‌گذشت. منظورم اساساً محافل روشنفکریست که مضمون مشترک همه آنها مخالفت با حکومت و دیکتاتوری شاه بود.
از سال 42 و 43 در کانون نشر حقایق اسلامی (که آقای محمد تقی شریعتی پدر دکتر علی شریعتی آن را اداره می‌کرد)، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمد زاده و امیر پرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً هم دوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل می‌کرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما (دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمد زاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریکهای فدایی شدند.
دوستی ما تا اواخر سال 1348 در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعتها قدم می‌زدیم و بحث و گفتگو می‌کردیم و گاهی هم بحث را در چایخانه دانشکده علوم ادامه می‌دادیم. فدایی بزرگ مسعود احمد زاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال 48 دیگر یکدیگر را ندیدیم. به‌نظرم اشتغالات طرفین در سازمانهایشان فرصتی برای اینکار باقی نمی‌گذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال 1350 در مینی‌بوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلولهای اوین با دستهای بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه می‌برد. دیدم که هم‌چنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط می‌توانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم...
جوانان مبارز آن روزگار، در نخستین سالهای دهه 40 به‌راستی تشنه‌کام مبارزه انقلابی بودند. تشنه‌کام سرنگون کردن رژیم شاه بودند. از سالهای 1335 تا 1345 وقایع زیادی در ایران و جهان اتفاق افتاده بود. جنگ سوئز و پیروزی جمال عبدالناصر، انقلاب الجزایر، کودتای عبدالکریم قاسم و واژگونی سلطنت در عراق، انقلاب کوبا و ویتنام و نهضتهای آزادیبخش از آمریکای لاتین تا آفریقا، هر یک تاثیرات خود را در بیداری و برانگیختگی نسل بعد از مصدق در ایران داشتند. رژیم شاه هم جز در روزهای 28مرداد که می‌خواست شکست مصدق را یادآوری کند، اصولاً خوش نداشت اسمی از مصدق ببرد تا نسل ما چیزی از مصدق نداند. سیاست، روز به فراموشی سپردن مصدق بود.
یک روز که پدرم در خانه نبود من پوشه اوراق و اسناد اختصاصی او را که دور از دسترس ما در بالاترین طبقه قفسه کتابهایش، البته پشت کتابها می‌گذاشت و کنجکاوی مرا جلب کرده بود، با استفاده از یک چارپایه که زیر پایم گذاشتم، برداشتم. توی این پوشه انواع و اقسام نامه‌ها بود که یکی از آنها خیلی توجه مرا جلب کرد. تاریخش فروردین سال 1331 یا 1332 بود. یک کارت به امضای دکتر محمد مصدق بود که در آن از این‌که پدرم 50 تومان پول خرید لباس عید برادران بزرگتر مرا، برای مصدق فرستاده، تقدیر و تشکر کرده بود و اولش هم نوشته بود: نامه گرامی عزّ وصول بخشید...
از دیدن این کارت و مفاد آن مثل برق گرفته‌ها شده بودم و انگار به راز بسیار مهمی پی برده باشم، در پوست نمی‌گنجیدم؛ اما این دستبرد زدن به پوشه اختصاصی پدرم را هیچ‌وقت از ترس، جرأت نکردم به خودش بگویم!
منظورم از نقل این خاطرات برای شما این است که فضای بچه‌های آن روزگار را دریابید که دربه‌در دنبال یک چیزی می‌گشتند که خودشان هم نمی‌دانستند چیست؟ ولی گمشده‌یی داشتند که بعدها فهمیدم اسمش ایران و آزادی است.
شهید بزرگوار خودمان منصور بازرگان، برادر بزرگتری به‌نام ناصر داشت که بعد از وقایع 15خرداد42 از تهران برگشته بود و برای ما گفتنی زیاد داشت. از طریق او فهمیدم که یک مهندس بازرگان هست که مخالف رژیم است و یک آیت‌الله طالقانی، که ارادتمند هر دوی آنها شدم. خودم هم نمی‌دانم به چه دلیل از آن روز به خودم رده عضویت در نهضت آزادی ایران دادم! بعد هم عکسها و جزوات آنها را پیدا کردم و مخفیانه در دبیرستانها به طرق مختلف پخش می‌کردم تا روزی که رئیس دبیرستان بو برد و گوشم را کشید.
وقتی در سال 43 دکتر شریعتی از فرانسه برگشت، نمی‌دانید که برای ما چه ارمغانی بود و ساعتها و ساعتها پای صحبت او می‌نشستیم. از دبیرستان در می‌رفتم و خودم را به‌عنوان مستمع آزاد به کلاسهای درس شریعتی در دانشکده ادبیات در مشهد می‌رساندم. اما باز هم یک چیز کم بود که بعدها فهمیدم، اسمش سازمان و تشکیلات است.
در دو سال آخر دبیرستان، در دبیرستان دانش بزرگ‌نیا، یک معلم ادبیات داشتیم به نام آقای بازرگانی، که انسان بسیار شریف و معتقدی بود. کتابهای رسمی درس فارسی را قبول نداشت و به‌ جای آن به ما گلستان و بوستان تدریس می‌کرد و از همانها هم امتحان می‌گرفت. هر ماه هم یک لیست از کتابهای خواندنی در زمینه‌های مختلف به ما می‌داد که خودمان برویم آنها را پیدا کنیم و بخوانیم. از آقای بازرگانی بسیاری چیزها آموختم. انشای بچه‌ها را هم شب به خانه می‌برد و تصحیح می‌کرد و هر کدام را با یک زیرنویس به ما برمی‌گرداند. یکبار زیر انشای من نوشت: «امیدوارم نمونه‌یی از مردان راه حق بشوید»....
از این‌که آقای بازرگانی چنین چیزی نوشته بود تکان خوردم. به‌همین خاطر در ماه رمضان سال 1343 دعایم پیوسته این بود که: «خدایا مرا وارد یک جمع ذیصلاحی بکن که بتوانم کاری بکنم و وظیفه‌یی انجام بدهم». خدا این خواسته را دو سال و نیم بعد اجابت کرد و وارد «سازمان» حنیف شدم و بعدها فهمیدم نقشش «رهبری» است. به‌راستی او برجسته‌ترین رجل انقلابی معاصر بود.
اما در مشهد به توصیه آقای بازرگانی، دبیر ادبیات مدرسه علوی به‌نام آقای دکتر رکنی هم قبول کرد که من هفته‌یی یک ساعت به خانه ایشان بروم و در خدمتش قرآن و مقداری تاریخ اسلام بیاموزم. نمی‌دانید که این یک ساعت در هفته چقدر برایم مغتنم بود. از طرف دیگر، آقای بازرگانی مرا موظف کرد که باید برای دبیرستانهای دیگر هم که ایشان ادبیات تدریس می‌کرد «کنفرانس» بدهم. از آقای بازرگانی پرسیدم: «کنفرانس یعنی چی؟»، گفت: «یعنی این‌که اول خودت می‌روی و خوب مطالعه می‌کنی و خوب می‌فهمی که موضوع چیست و بعد، در مورد همان موضوع، من دو ساعت زمان تدریس خودم را به تو می‌دهم که بیایی در دبیرستانهای فردوسی و ابو مسلم، همان موضوع را برای بچه‌ها سخنرانی کنی، به‌شرط این‌ که هر چه را که می‌گویی کتاب و منبع آن را هم نشان بدهی. عین آنچه را هم که می‌توانی استناد و ثابت کنی بگو و کم و زیاد نگو»....
گفتم: «آقای بازرگانی، من می‌ترسم، بچه‌ها می‌خندند و هیچ‌کس گوش نمی‌کند». آقای بازرگانی گفت: «نترس، من خودم ته کلاس می‌نشینم و اگر هم ایراد و اشکالی در کار شما بود بعداً می‌گویم».
در جریان همین چیزهایی که اسمش را آقای بازرگانی کنفرانس گذاشته بود، دوستان زیادی در سایر دبیرستانها پیدا کردم و فهمیدم که آنها هم عیناً مثل خودم هستند. می‌خواهند یک کاری بکنند ولی نمی‌دانند چطور و چگونه؟
***
در اردیبهشت سال 46 در دانشگاه تهران، تظاهرات اعتراض به شهریه شروع شد و منهم خودم را قاطی کردم. چند روز که گذشت، یک شب که به کوی دانشگاه برگشتم، یادداشت همان «رابط» را دیدم که از زیر در، داخل اتاق انداخته بود و می‌گفت که امروز سه بار به‌دنبال من آمده و نبودم و فردا ظهر در میدان فوزیه در انتظارم است.
روز بعد 6-7ساعت راه رفتیم و قدم زدیم و او می‌خواست مرا قانع کند که توی تظاهرات زیاد خودم را نشان ندهم تا شناسایی نشوم. ولی من قانع نمی‌شدم. آخر سر گفت پس چند دقیقه صبر کن، من باید زنگی بزنم و برگردم. احساس کردم که ناگفته‌یی دارد و شاید می‌خواهد از کسی اجازه بگیرد. مدتی بعد برگشت و با لحنی که بسیار جدی شده بود، موضوع «سازمان» را با من در میان گذاشت. از این لحظه به‌ بعد دیگر هیچ چیز یادم نیست، فقط می‌دانم که انگار بال در آورده باشم. احساسم این بود که همان چیزی را که می‌خواستم و برای آن دعا می‌کردم خدا پذیرفته است.
فقط یک سؤال کردم که آیا «مهندس» (بازرگان) و آقای طالقانی هم هستند؟

او که خودش هم نمی‌دانست گفت: «ببین، از حالا به‌بعد دیگر یک عضو ”سازمان“ از این سؤالها نمی‌کند، تو اصلاً چه کار داری که کی هست و کی نیست»....

دیدم که واقعاً درست می‌گوید و دیگر از این سؤالها نکردم. اما از آن لحظه به بعد همه چیز یک مرتبه عوض شد. انگار به راهی «پرستاره» کشانده شدم و در «زورقی» نشستم «ز عاجها، ز ابرها، بلورها»، تا امروز که نزدیک 43سال است بهای آن، چه رنجها، چه خونها، و چه فراقها و شکنجه‌هاست.
اکنون به‌طور نسبی معنی این آیه قرآن را می‌فهمم که چرا خدا از روز اول به روندگان این راه، بی‌هیچ پرده‌پوشی، گفته است: «پیوسته در دار و ندار و در جانهای خود به آزمایش کشیده می‌شوید، از آنان که دعاوی مشابه خودتان دارند و قبل از شما به آنها کتاب داده شده و از منکران راه، اذیت و آزار بسیار خواهید دید، اما اگر پایداری کنید، اگر دچار انحراف نشوید و پرهیزکار باقی بمانید، این نقش تعیین‌کننده خواهد داشت».
لتبلونّ فی أموالکم وأنفسکم ولتسمعنّ من الّذین أوتوا الکتاب من قبلکم و من الّذین أشرکوا أذًی کثیرًا وإن تصبروا وتتّقوا فإنّ ذلک من عزم الأمور
***
اولین آموزش ما در سازمان مجاهدین مقاله‌یی بود تحت عنوان «مبارزه چیست؟».
پاسخ این بود که مبارزه قبل از هر چیز یک علم است. دانش تغییر سیاسی و اجتماعی است. باید آن را با قانونمندیهایش آموخت والا اظهارنظر کردن بی‌حساب و کتاب، موضعگیری دیمی یا عکس‌العملی راه به جایی نمی‌برد.
مانند علم طب، که البته هر کسی می‌تواند در مورد هر بیماری و عارضه‌یی اظهارنظر کند. می‌تواند دارو و درمانی را تجویز کند. اما طبیب عمومی باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه، هفت سال پزشکی بخواند. طبیب متخصص بسته به نوع تخصص، چند سال اضافه هم لازم دارد. بعد تازه نوبت تجربه‌اندوزی عملی است.
کسی که پزشکی نخوانده و تخصص لازم را ندارد، چه بسا بیماری را تشخیص ندهد یا تشخیص او سراپا اشتباه باشد. چیزی را بزرگ کند و چیزی را که خطرناک است نادیده بگیرد. در هر قدم در معرض این است که دچار اشتباه شود و تشخیصی بدهد که مشابه او را دیده ‌اما در واقع مشابه نیست و چیز دیگریست. پزشکان متخصص به تشخیص فردی خودشان هم اکتفا نمی‌کنند، بلکه در موارد خطرناک، شورای پزشکی است که تعیین‌تکلیف می‌کند.
می‌بینید، به‌محض این‌که موضوع خطیر و حساسی مانند جراحی قلب یا مغز یا جراحی کردن یک غده سرطانی مطرح می‌شود، آن‌وقت دیگر همه می‌دانند که همین‌طوری نمی‌شود دارو و درمان تجویز کرد یا به جراحی پرداخت. طبیب متخصص خودش هم به‌سادگی دست به‌کار نمی‌شود، ابتدا انواع و اقسام آزمایشها و عکسبرداری را انجام می‌دهد. بارها معاینه می‌کند. قبل از عمل جراحی آماده‌سازیهای همه‌جانبه آن را انجام می‌دهد و بعد از آن هم بیمار را تحت نظر دارد و بسته به وضعیت، تدابیر و درمانهای مختلف را به‌کار می‌گیرد.
تازه‌ اینها همه برای مراقبت از جان یک بیمار است، چه رسد به جامعه با همه پیچیدگیها و مشکلات و طرفهای متعدد و مختلف و خون و خونریزی و شکنجه و سرکوب...
هر چند که عمداً ساده‌سازی و مقایسه می‌کنم، اما می‌خواهم بگویم که مبارزه هم مثل علوم پزشکی، نفرات حرفه‌یی و سازمان کار تخصصی خود را می‌خواهد. آیا کسی می‌تواند بدون این‌که دانشجوی حرفه‌یی پزشکی باشد، دکتر بشود؟ خیر. دانشجوی غیرحرفه‌یی طب، مفهومی ندارد و از او طبیب متخصص ساخته نمی‌شود. مگر می‌شود که اگر من دانشجوی پزشکی هستم، هرازگاهی که وقت کردم، سری به دانشکده بزنم و کتابی را ورق بزنم و بعد بتوانم دکتر حاذقی بشوم؟ نه، این نمی‌شود.
بنابراین مبارزه سیاسی، یک علم است، افراد حرفه‌یی و سازمان کار حرفه‌یی خودش را می‌خواهد تا به هدف مورد نظر دست پیدا کند. به‌عنوان مثال یک وقت هست که ما فقط می‌خواهیم یک مقاله انتقادی بنویسیم، یا یک نشریه منتشر کنیم، یا در انتخاباتی در فضای دموکراتیک شرکت کنیم. اما یک وقت هست که می‌خواهیم رژیم ولایت‌فقیه را سرنگون کنیم. در این صورت همه چیز فرق می‌کند از افرادش، تا آموزش و آماده‌سازی آنها، از نوع و جنس تشکیلاتش تا مناسبات اعضای این تشکیلات با یکدیگر برای انجام این ماموریت، از شعارها و برنامه‌شان گرفته تا آلترناتیو و استراتژی و تاکتیکهایی که ارائه می‌دهند...
 

#ايران-#شيراز#اهواز#اصفهان#بروجرد-۴ میلیون معتاد - پایین آمدن سن اعتیاد

ایادی و مهره‌های وابسته به نظام آخوندی از طریق تجارت و فروش مواد مخدر و به جیب زدن انبوهی پول مردم، جوانان را به دام اعتیاد می‌اندازند وضعیت درگیری مهره‌ها و باندهای درونی رژیم در تجارت کثیف مواد مخدر آن‌قدر فضاحت‌آور است که وزیرکشور رژیم در جریان جنگ باندی ناگزیر شد صدایش را علیه این تجارت جنایتکارانه و پولهای کثیف ناشی از آن بلند کند.
واضح است که قربانی اول و آخر این مسأله مردم و به‌خصوص جوانان کشور هستند که روز به روز هم تعداد معتادان افزوده می‌شود و هم سن اعتیاد پایین‌تر می‌آید.
علی هاشمی یک کارگزار رژیم که رئیس کمیته مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی است، آمار معتادان کشور را رقم 4 میلیون نفر اعلام کرده است. البته بعید است که وی همه واقعیت را در زمینه رشد اعتیاد و آمارمعتادان داده باشد و آمار را دستکاری و کوچک نمایی نکرده باشد.
خبرگزاری حکومتی ایسنا 2تیر 94 از قول همین مهره نظام نوشته است، میزان خسارتی که مواد مخدر به اقتصاد کشور وارد می‌کند 40هزار میلیارد تومان است.
درصورتی‌که سال گذشته عبدالرضا رحمانی فضلی وزیرکشور دولت آخوند حسن روحانی این رقم را 10هزار میلیارد تومان اعلام کرده بود.
بنابرگفته علی هاشمی در اواسط سال 1384 آمار مصرف کنندگان قرصهای صنعتی زیر10هزار نفر بود اما در سالهای 90 به بعد شمار مصرف‌کنندگان مواد مخدر صنعتی به 330هزار نفر رسیده است که بنابر گفته او البته آمارهای غیررسمی بالاتر است.
علی هاشمی همچنین اعتراف کر‌ده است روزانه حداقل 100نفر آلوده به مواد مخدر می‌شوند و در یک دهه اخیر روزانه هشت نفر بر اثر مواد مخدر جان خود را از دست داده‌اند.
در مورد زنان معتاد به مواد مخدر این مقام رژیم گفته است: ” «در دهه ۷۰ ٬ آمار اعتیاد در زنان ۵/ ۴ درصد از کل مصرف‌کننده‌ها بود که اکنون با توجه به آمار رسمی به ۱۰ درصد رسیده است».
بنابر گفته کارگزاران رژیم هم‌اکنون سن اعتیاد به 13سال رسیده و مدیرکل بهزیستی استان فارس شمار معتادان را نگران‌کننده دانسته است.
در مورد نقش رژیم آخوندی در مورد گسترش مواد مخدر و آلوده کردن مردم به آن، آن‌قدر موضوع واضح است و به قول معروف آش آن‌قدر شور است که هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص نظام آخوندی ناگزیره به اعتراف به این امر شده است.
به گزارش روزنامه حکومتی ابتکار 1تیر 94 رفسنجانی طی سخنانی منتشر نشده در دیدار با تعدادی از ایادی رژیم در دزفول گفته است: ”اشاره کردند به وسعت پرونده‌ها و آسیبی که از این ناحیه جامعه مان می‌بیند، نه این‌که نباید کاری می‌شد حتماً باید می‌شد اما بالاخره کسانی هستند که ریشه اصلی این اعتیاد در کشورند. این آدمهایی که توی خیابانها آلوده می‌شوند در زندان می‌افتند از آنجا هم دزد بیرون می‌آیند و خانواده‌اش این‌جا متلاشی می‌شود. این به‌خاطر فقر و خیلی از عوامل دیگر است. اینها به هم مربوط است مثل یک زنجیر و دارد رنج می‌دهد کشور را... . بیکاری که باز به همین مربوط می‌شود“.
حسین راغفر یکی از کارشناسان رژیم نیز اعتراف می‌کند که فساد سران و مهره‌های رژیم باعث پدید آمدن آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد می‌شود و در این رابطه می‌گوید: ”این فساد‌ها علاوه بر این‌که مردم را از هر گونه ایجاد توسعه و پیشرفتی خصوصاً در زمینه معیشت و اقتصادشان ناامید می‌کند منجر به فروپاشی اجتماعی هم می‌شود. کافی است که به آمار‌هایی که از آسیبهای اجتماعی منتشر می‌شود نگاه کنید همین میزان بالای افسردگی، اعتیاد، طلاق سرخوردگی، خودکشی تمام اینها نشانه‌های احتمال ورود به فروپاشی اجتماعی هستند. اینها همه اشکالی از فروپاشی اجتماعی هستند که ممکن است رخ بدهد. در واقع ما با نوعی شورش مواجه هستیم منتها شورش علیه خود و اطرافیان خود. شهروندان ناامید و سرخورده بر خودشان می‌شورند معتاد می‌شوند افسرده می‌شوند. “ (روزنامه ابتکار26خرداد94) 
طبعا مهره‌ها و سران رژیم نظیر رفسنجانی، رحمانی فضلی، حسین راغفر و... که هر یک به‌نحوی اعتراف می‌کنند رژیم آخوندی خود مسبب آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد است، اعترافهاشان در راستای جنگ وجدال باندی و در جهت منافع شخصی یا باندی است، و هیچ‌گاه دلشان به‌حال مردم نسوخته است. زیرا این افراد خود از سران و مهره‌های دانه درشت همین رژیمی هستند که عامل و باعث اعتیاد و سایر مفاسد اجتماعی است.
بنابراین وقتی رفسنجانی تلاش می‌کند وانمود کند که مسبب این اوضاع دولت قبلی است، تلاشی عوامفریبانه و دجالگرانه است تا اصل نظام را در ببرد.
واقعیت این است که تمامیت نظام آخوندی مسبب این وضعیت و گسترش اعتیاد است. برای نظام آخوندی این مهم است که جوانان و نیروی عظیم آنها در مسیر مبارزه برای کسب آزادی غصب شده، به‌کار نیاید. بنابراین به قول مهره رژیم حسین راغفر وادار کردن مردم که در ناامیدی و سرخوردگی علیه خودشان ”شورش کنند“ و معتاد و افسرده شوند برای رژیم چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد.

#ايران-واپسین تیر ترکش- آن‌چنان که می‌گویند

واپسین تیر ترکش آن‌چنان که می‌گویند
من کلام آخرین را
‎ بر زبان جاری کردم
هم‌چون خون بی‌منطق قربانی
بر مذبح
یا هم‌چون خون سیاوش
(خون هر روز آفتابی که هنوز برنیامده است
که هنوز دیری به طلوع‌اش مانده است
یا که خود هرگز برنیاید).
هم‌چون تعهدی جوشان
کلام آخرین را
بر زبان
جاری کردم
و ایستادم
تا طنین‌اش
با باد
پرت‌افتاده‌ترین قلعه‌ی خاک را
بگشاید.
اسم اعظم
(آن‌چنان
که حافظ گفت)
و کلام آخر
(آن‌چنان
که من می‌گویم).
هم‌چون واپسین نفس بره‌یی معصوم
بر سنگ بی‌عطوفت قربانگاه جاری شد
و بوی خون
بی‌قرار
در باد
گذشت.‎
‎ احمد شاملو ـ ۲۰ مهر ۱۳۵۱

#ايران#آمريكا-واشینگتن پست- رژیم ایران -به سمت تولید سلاح اتمی- پیش می‌رود

روزنامه واشینگتن پست 3تیر 94 طی مقاله‌یی نسبت به امتیازهای غیرموجه دولت اوباما به آخوندها هشدار داد و نوشت: «توافقنامه‌ای که اکنون در حال به‌وجود آمدن است، نه فقط مانع دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی نمی‌شود بلکه به جای آن، دست‌یابی‌اش را نیز تسهیل خواهد کرد.
به نوشته واشینگتن پست رژیم ایران ثروت بادآورده‌ای را به‌دست خواهد آورد، آن هم وقتی که میلیاردها دلار به‌خاطر کاهش تحریمها دریافت می‌کند تا خزانه تروریسمش را پر کند و مهارتهایی در بهبود و تکمیل سانتریفوژهایش در رآکتورها به‌دست آورد که زمان گریزش را کاهش خواهد داد.
سخنرانی خامنه‌ای نشان می‌دهد وی مصمم است به سمت تولید تسلیحات اتمی پیش برود و این توافقنامه نمی‌تواند آنها را متوقف کند. این توافقنامه به میزان زیادی شبیه به یک برنامه 10ساله می‌باشد که با یک ایران اتمی به پایان می‌رسد و کنگره باید مانع یک چنین توافقنامه‌ای شود.

كهكشان آبي: #ايران-دومین هفته جلوگیری از ورود اقلام اولیه زندگ...

كهكشان آبي: #ايران-دومین هفته جلوگیری از ورود اقلام اولیه زندگ...: در روز سه‌شنبه 2تیر 94 (23ژوئن) نیروهای عراقی بار دیگر از تحویل دادن اقلام و نیازهای اولیه زندگی ساکنان لیبرتی که از هفته قبل در ورودی ل...

كهكشان آبي: #ايران-زندانهای استان کردستان

كهكشان آبي: #ايران-زندانهای استان کردستان: زندانهای استان کردستان: هرانا 3تير94:  گرجی زاده مدیرکل زندانهای استان کردستان: ۲۲ درصد از زندانیان کردستان را جرایم مالی غیر کلاهبردار...

كهكشان آبي: #ايران#افزایش آمار معتادان-4میلیون

كهكشان آبي: #ايران#افزایش آمار معتادان-4میلیون: افزایش آمار معتادان: روزنامه شهروند3تير94: علی هاشمی رئیس کمیته مبارزه با موادمخدر مجمع تشخیص: شمار معتادان به مواد مخدر در ایران 4میلیون...

كهكشان آبي: #ايران-اعتراضات سراسر ميهن-#بروجرد#اكباتان#اروميه#...

كهكشان آبي: #ايران-اعتراضات سراسر ميهن-#بروجرد#اكباتان#اروميه#...: تجمع در بروجرد: -3تير94: 2تير بیش از60نفر از کارگران سامان کاشی بروجرد با تجمع اعتراضي در مقابل فرمانداری ویژه این شهرستان برای دومین ب...

Monday, June 22, 2015

#ايران -آلمان: ضرب‌الاجل ۳۰-ژوئن برای توافق اتمی بی‌شکاف است

سخنگوی وزارت‌خارجه آلمان روز دوشنبه1تیر 94 اعلام کرد ضرب‌الاجل 30ژوئن در مذاکرات اتمی با رژیم ایران برای شش قدرت جهانی بی‌شکاف است. 
مارتین شیفر  در یک کنفرانس مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: این ضرب‌الاجل بی‌شکاف است و هشت روز دیگر وقت زیادی نیست. او ادامه داد ما همه تلاش خودمان را روی این موضوع متمرکز خواهیم کرد که مطمئن شویم ضرب‌الاجل 30ژوئن سر جایش باقی بماند.