Tuesday, March 31, 2015

هارولد پینتر، برنده نوبل ادبیات ۲۰۰۵ ـ گردآوری از امیدی
هارولد پینتر: ”من معتقدم که برخلاف بیشمار مشکلاتی که وجود دارد، ناامید نشدن و دست نکشیدن، اراده‌ی سرسخت بیدارگر، به‌عنوان یک شهروند، برای تعیین حقیقت واقعی زندگی و جامعه ما یک تعهد بسیار جدی بر روی دوش همه ما است، در حقیقت این الزامی است. ولی چنین تصمیم و ارده‌ای، در چشم‌انداز سیاسی ما دیده نمی‌شود. ما امیدی نداریم که بتوانیم آنچه 
را که تقریباً از دست داده‌ایم بازگردانیم؛ و آن شرافت بشری است“.

شعر زیر یکی از شعرهای اوست:
«خنده می‌میرد، اما هیچ‌گاه نمرده است
خنده در پس خاطره باقی می‌ماند
لبخند بر آنچه که هیچ‌گاه گفته نشده می‌خندد
در ذهن شما می‌پیچد و می‌ماند
خنده حتی در سر جسد بی‌جان انسان هم باقی می‌ماند
بنابراین تمامی دروغها در خنده محو می‌شوند»
پینتر در سال
۲۰۰۲ به سرطان مبتلا شد؛ با این حال از تلاش نایستاد و در سال ۲۰۰۵ نامزد جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. رقیبان او نویسنده‌ی ترک «اورهان پاموک» و شاعر سوری «آدونیس» بودند که به نظر می‌آمد که از او جلوتر باشند، اما صاحبنظران گفتند که دستاوردهای نمایشی و ادبی پینتر، یک سر و گردن بالاتر از سایر نویسندگان انگلیسی است.


آهنگ آفرینش و آزادی‌ات کجاست؟ ـ نسیم هامون


ابر نهفت سینه‌ی بارانی‌ات کجاست
پندار نیک و فکر اهورایی‌ات کجاست؟ 
آن عشق آتشین و لب بوسه‌های ژرف
آغوش و باغ و دامن صحرایی‌ات کجاست؟ 
شهباز شب‌ شکار پگاهان نشد خموش
آن بال و باز و شهپر شیدایی‌ات کجاست؟
شیرین اسیر قلعه شبدارهای مست
فرهادهای این شب یلدایی‌ات کجاست؟ 
مجنون‌ها بر آتش لاله ببین و هان
آن های‌های و نعره‌ی لیلایی‌ات کجاست؟ 
بر شانه‌های هق‌هق این آه خسته‌ناک
دستان مهر و ناز دل‌آرایی‌ات کجاست؟ 
ایران به خواب ناز نرفت از فراق یـار
چشمان ژاله‌باری مه‌سایی‌ات کجاست؟.

سنگ‌های بی‌دردی که خود دردند نمی‌دانند،

سنگ‌های بی‌دردی که خود دردند
نمی‌دانند،
قلب مرا دیرگاهی‌ست،
بادهای شبانه‌ی غربت،
با خود برده‌اند.
 
آنها نمی‌دانند، من به سنگ شدن خو نمی‌گیرم
نمی‌دانند، من نمی‌توانم، همسایه‌ی دشنه‌ها، 
نفس بکشم
و در توالی جویدن آرواره‌های تکرار
و گامهای بیهودگی،
پشت خاکستر فسرده‌ی برگ،
به انتظار بنشینم
آنها نمی‌دانند...
و نمی‌توانند بدانند.

در جاده‌ای در بهار امروز به باغی می‌رسیم. پر از گل. صدای آوازی هم از داخل این باغ به گوش می‌رسد که می‌خواند:

در جاده‌ای در بهار

در جاده‌ای در بهار،
امروز به باغی می‌رسیم. پر از گل. صدای آوازی هم از داخل این باغ به گوش می‌رسد که می‌خواند:

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش 
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال 
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش



بوی گل، و هوای تازه‌ی باغ ما را جذب می‌کند. تصمیم می‌گیریم سری به این باغ بزنیم، باغبان جلو می‌آید و می‌پرسیم چقدر زحمت کشیده‌اید تا این باغ فراهم شده است؟ می‌گوید، برای گلهای امسال، یکسال، اما برای کل باغ بیست سال.
ناگهان به این فکر می‌افتیم که آیا یک‌سال زحمت برای گلی که پژمرده می‌شود وقت تلف کردن نیست؟ و می‌گوییم این گلهای زیبا، هر کدام چند روز بر سر شاخه باقی می‌مانند؟ می‌گوید: سه چهار پنج روز، بعد گلبرگها می‌افتند.
می‌پرسیم آیا می‌ارزد؟ 
می‌گوید: حتی اگر چند سال هم زحمت داشته باشد می‌ارزد که برای چند روز دیدن گل، این زحمت را بکشیم! 
گفته‌ی باغبان ما را به این فکر می‌اندازد که اگر برای یک گل طبیعی چند سال باید زحمت کشید، برای بار آوردن گلهای باغ اندیشه چند سال باید زحمت کشید. به‌خصوص که این گلها، به قول سعدی جاودانی‌اند و ورقهای گلستانش برای همیشه عطر اندیشه و فکر انسانی می‌پراکند.

Monday, March 30, 2015

آمد بهار خرّم و آورد خرّمی وز فرّ نو بهار شد آراسته زمی1

آمد بهار خرّم و آورد خرّمی
وز فرّ نو بهار شد آراسته زمی1
نوروز اگر ‌چه روز نو سال است، روز کهنه‌ی قرن‌هاست. پیری است که سالی یک بار جامه جوانی می‌پوشد تا به شکرانه‌ی آن که روزگاری چنین دراز به‌سر برده و با این همه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از این‌جاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد. از آن کرانه‌ی زمان می‌آید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است. اما هنوز شاد و امیدوار است. جامه‌های رنگ‌رنگ پوشیده است، اما از آن همه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است.

درباره خلق و خوی ایرانی سخن بسیار گفته‌اند... از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند... تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش می‌یافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز می‌رویید، سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگهدارد.

پدران ما از همان آغاز کار، وظیفه سترگ خود را دریافتند. زردشت از میان گروه برخاست و مأموریت قوم ایرانی را درست و روشن معین کرد، فرمود که باید به یاری یزدان با اهریمن بجنگند تا آنگاه که آن دشمن بدکنش از پا درآید.

ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. فرّ کیان، فرّ مزدا آفرید، آن فرّ نیرومند ستوده ناگرفتنی را به او سپرد بودند؛ فرّی که اهریمن می‌کوشید تا بر آن دست یابد.

گاهی فرستاده‌ی اهریمن دلیری می‌کرد و پیش می‌تاخت تا فرّ را برباید. اما خود را با پهلوان روبه‌رو یافت و غریو دلیرانه او به گوشش می‌رسید. اهریمن گامی واپس می‌نهاد. پهلوان دلیر و سهمگین بود.

گاهی پهلوان پیش می‌خرامید و می‌اندیشید که، دیگر، فرّ از آن اوست. آنگاه شبیخون می‌آورد و نعره‌ی او در دشت می‌پیچید، پهلوان درنگ می‌کرد. اهریمن سهمگین بود.

در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت. اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است. هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است.

این همان پهلوان است که هر سال جامه رنگ‌رنگ نوروز می‌پوشد و به یاد روزگار جوانی شادی می‌کند.

...
کمتر ملتی را در جهان می‌توان یافت که عمری چنین دراز به‌سر آورده و با حوادثی چنین بزرگ روبه‌رو شده و تغییراتی چنین عظیم در زندگیش روی داده باشد و پیوسته، در همه حال، خود را بیاد داشته باشد و دمی از گذشته و حال و آینده‌ی خویش غافل نشود.

...
کدام ملت دیگر را می‌شناسیم که به گذشته خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشته خود بیش از این پای‌بند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همه‌ی آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است، مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه‌داشتن آیین ملی خود نیست؟ 

نورز یکی از نشانه‌های ملّیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است، نوروز برهان این دعوی است که ایران، با همه‌ی سالخوردگی، هنوز جوان و نیرومند است.

در این روز باید دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«
منش بد شکست بیابد.
منش نیک پیروز شود.
دروغ شکست بیابد.
راستی بر آن پیروز شود.
خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند.
بر گرسنگی و تشنگی.
اهریمن بدکنش ناتوان شود.
و رو به گریز نهد».
و نوروز بر همه‌ی ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.

گزارش جمعبندی اعتراضات سال ۹۳ - هر ۲ساعت حداقل ۳ اعتراض در سال ۹۳

سال 93 را در حالی پشت سر گذاشتیم که مردم ایران در رویارویی با دیکتاتوری غارتگر ولایتفقیه، هزاران حرکت اعتراضی داشتند. از داخل زندانها و شکنجهگاهها، تا مدارس و دانشگاهها، از کارخانهها تا کشتزارها، از کنارههای کارون تا دشت تفتیده هامون، از خیابانهای شهرها تا روستاها همه جا صحنههای اعتراض و درگیری و خشم و خروش علیه چپاولگریها یا اقدامات سرکوبگرانه رژیم بود. بهدلیل سانسور شدید در مورد خبرهای حرکتهای اعتراضی مردم، هیچ آمار دقیقی از تعداد واقعی حرکتهای اعتراضی در دست نیست. اما در یک اعتراف کم سابقه حسینعلی امیری سخنگوی وزارت کشور آخوندها به اعتراضات گسترده در سطح کشور اعتراف کرد و گفت: ”تجمعات برای مطالبه حقوق و مزایا اگر بگویم سالانه حدود 3000 تجمع کارگری از این قبیل در سطح کشور برگزار میشود، اغراق نکردهام اما این اجتماعات نباید به امنیت کشور خدشه وارد کند. ما هم نباید راضی شویم که در پوشش این اجتماعات امنیت کشور مخدوش شود“. (روزنامه حکومتی مردمسالاری 26آبان 93).
هر چند که رسانههای حکومتی حتی یک درصد این تجمعات اعتراضی را هم اعلام نمیکنند، اما مقاومت ایران در حد امکان از طریق منابع خبری خود نه تنها اعتراضات کارگران میهن بلکه سایر اخبار اعتراضات و جنبشهای اجتماعی سایر اقشار مردم ایران را به هر میزان که به دستش برسد و بهرغم محدودیتها و سرکوب حکومتی منعکس میکند.
منظور از حرکتهای اعتراضی تجمع، تحصن، اعتصاب، درگیری و مقاومت در برابر یورشهای مزدوران رژیم است.
5700 حرکت اعتراضی ثبت شده
سرجمع همین خبرهای رسیده در سال 93 به قرار زیر است:
حرکتهای اعتراضی کارگران: 1138 مورد
حرکتهای اعتراضی دانشجویان: 413 مورد
حرکتهای اعتراضی اجتماعی برای کمبودهای خدماتی و گرانی ارزاق یا مالباختگان: 2114 مورد
اعتصابات و اعتراضات بازاریان و کسبه علیه اخاذیهای مالیاتی و گرانیهای دولتی: 262 مورد
حرکتهای اعتراضی معلمان: 185 مورد
حرکتهای اعتراضی کشاورزان: 133 مورد
حرکتهای اعتراضی کارمندان و پرستاران: 92 مورد
اعتصابات و اعتراضات زندانیان و خانوادههای آنان: 373 مورد
درگیری جوانان و زنان علیه تحمیلات ارتجاعی و اتهام خمینی ساخته بدحجابی و نوع پوشش، تفکیک جنسیتی، و سایر محدودیتهای سرکوبگرانه حکومتی که در موارد متعدد به گوشمالی مزدوران رژیم انجامیده است: 987 مورد
جمع این حرکتهای اعتراضی 5700 مورد بوده است که بهطور متوسط در هر روز حدود 15 حرکت اعتراضی و در هر دو ساعت بیش از 3حرکت اعتراضی را نشان میدهد.

کاستیهای ارزیابیها
برخی از حرکتهای اعتراضی اساساً در این محاسبه نیامدهاند از جمله مجموعه تظاهراتها و اعتراضات چهارشنبهسوری که در ابعاد میلیونی رودرروی تحریم چهارشنبهسوری توسط حاکمیت آخوندی انجام گرفت و تقریباً در تمامی شهرهای میهن در جریان بوده است.
همچنین اعتراضات بزرگی که بر سر جنایات 
اسیدپاشی علیه زنان میهن صورت گرفت و چندین شهر میهن برای روزهای متمادی درگیر آن بودند نیز قابل شمارش نیست.
اعتراضات معلمان در دهم اسفند که گزارشاتش به دست ما رسید، در همان روز حدود 40 شهر بود، اما طی روزهای بعد خبرهای رسیده از شهرهای کوچکتر هم از اعتصاب معلمان و تعطیلی مدارس در همان دهم اسفند خبر میداد که در این گزارش وارد نشدند و در بسیاری از شهرها بهدلیل شرایط امنیتی اساساً خبر اعتراضات را دریافت نکردیم.
تظاهرات چندین روزه مردم اهواز علیه بیعملی رژیم در برابر خاک آلودگی هوا نیز ابعاد گستردهیی پیدا کرد. این اعتراضات علاوه بر اهواز در سایر شهرهای خوزستان هم جریان یافت. اما خبرهای به دست آمده ابعاد بسیار محدودتری نسبت به واقعیت صحنه و گستردگی آن در خود اهواز یا شهرهای خوزستان داشت.
یکی دیگر از کاستیهای این گزارش ابعاد گسترده درگیریهای مردم با نیروهای سرکوبگر در سال 93 است که در بسیاری موارد به گوشمالی مزدوران رژیم انجامیده است. هر چند که در این گزارش 987 مورد از آنها ثبت شدهاند اما باز هم بسیار کمتر از واقعیت است. شاخص آن هم یکی لوایحی است که در مجلس ارتجاع در سال 93 برای حمایت از بهاصطلاح آمران به معروف تصویب شد و دیگری سخنان هراسآلود نمایندگان مجلس ارتجاع و امام جمعههای رژیم از گوشمالی شدن مستمر مزدورانشان است.
برای اینکه تصویری از میزان وضعیت انفجاری جامعه داشته باشیم باز خوب است به اعتراف یکی از کارشناسان رژیم به نام خلعتبری با خبرگزاری حکومتی مهر در تاریخ 5اسفند 93 توجه کنیم. وی به دولت آخوند روحانی در مورد ”آمارسازی در نرخ تورم“ هشدار میدهد و میگوید: ’شاخص تورم ما پایین آمده ولی هزینهاش را خانوار داده و رفاه و رضایت خود را از دست داده است“. این کارشناس رژیم اضافه میکند: ”خیلی از ما میبینیم حتی یک تصادف کوچک در خیابان بحران ایجاد میکند“. این همان شرایط انفجاری جامعه است که به بیانهای مختلف کارگزاران رژیم از آن ابراز وحشت میکنند و هشدار میدهند.
یکی دیگر از کاستیهای این گزارش، همبستگیهای گسترده اجتماعی علیه اخاذیهای مالیاتی و حذف یارانههاست. مثلاً وقتی با بسیج گسترده تبلیغاتی از مراجع مرتجع حکومتی در قم تا ولیفقیه ارتجاع و رادیو تلویزیون و تمام باند رفسنجانی – روحانی در سال گذشته از مردم خواستند تا یارانه 14 دلاری (44500 تومان) را نگیرند، 97درصد دست رد به سینه رژیم زدند و گفتند همین 14 دلار را میخواهیم و حاضر نیستیم در همین اندازه هم به شما کمک کنیم. یا آمار و ارقامی که وزیر اقتصاد رژیم از فرار مالیاتی میدهند. آن بخش از فرار مالیاتی که مربوط به پاسداران و باندهای غارتگر حکومتی است که رسمی است و اصلاً مالیات نمیدهند و یا آن را ماده قانونی کردهاند یا به حکم ولیفقیه ارتجاع معاف شدهاند. مثل آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان و قرارگاه ضد خاتم الانبیاء 
سپاه پاسداران و... آن بخش از فرار مالیاتی که جزو تحریم حکومت از جانب مردم است قابل شمارش در اعتراضات اجتماعی نیست.
بنابراین باید گفت آمار و ارقام موجود در این گزارش تنها بر اساس خبرهای اعتراضی رسیده است و بسیار کمتر از آمار واقعی اعتراضات در سال گذشته میباشد.

Wednesday, March 25, 2015

سخنان نوروزي خانم رجوي -نوروز و آغاز بهار مبارک

هموطنان عزیز در ایران و سراسر جهان!
نوروز و آغاز بهار مبارک.
باز هم زمستان رفت و بهار رسید. نسیم نوروزی و شادی آغاز بهار برای ملت ایران، بشارت آزادی است.
کهنگی و تاریکی نظام ولایت‌فقیه، نخواهد پایید و مغلوب بهارانی خواهد شد که از اراده ملت ایران می‌جوشد.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
راستی کدام کهنگی در برابر نویی و تازگی دوام آورده است؟ و کدام دیکتاتوری با هر میزان توحش و بربریت در برابر نوروز آزادی فرو نریخته است؟ در برابر ملتی که تغییر و رهایی می‌خواهد، این نظام پوسیده و مرتجع، جایی ندارد. پس به تغییر حتمی فصل، به رویش جوانه‌ها و پایان دوران ستم و سرکوب یقین کنیم.
آغاز سال 1394 را به همه هموطنان عزیزم‌ در تمام شهرها و روستاها ـ از سیستان و بلوچستان تا آذربایجان و کردستان و از بوشهر و خوزستان تا خراسان و گیلان و مازندران ـ و به تمام ایرانیان دور از وطن در پنج قاره جهان، تبریک می‌گویم.
سال نو بر طلایه‌داران بهار، بر اشرف‌نشانها و یاران از خود گذشته مقاومت در سراسر جهان، بر اعضای شورای ملی مقاومت ایران، بر مجاهدان آزادی در رزمگاه لیبرتی، و بر مسعود که به نسل ما آموخت که بهار را نمی‌شود از آمدن بازداشت، عید نوروز مبارک باد!
37سال است که آخوندها با شکنجه و کشتار، نوروز حقیقی مردم ما را به گروگان گرفته‌اند. با این حال، در برابر شور و عطش ملت ایران برای کسب آزادی، شکست خورده‌اند. همین نیروی عظیم است که رژیم حاکم را بی‌ثبات کرده و همین نیروست که آن‌ را واژگون خواهد کرد.
سال گذشته آخوندها تا توانستند بر اعدامها و دستگیریها افزودند، هزاران نفر را زیر حکم اعدام نگهداشتند و از هیچ شقاوتی برای بریدن گلوی آزادی فروگذار نکردند. این اما روسیاهی استبداد دینی است و نشانه ضعف و ترس و فلاکت آنها. پس خوشا مردم ایران که تسلیم نشدند و در سال 93 با 5700 اعتصاب و تحصن و تظاهرات، باز هم بر نفی تمامیت این رژیم، تأکید کردند:در چهارشنبه سوری، جوانان تهران و اصفهان، عکسهای خمینی و خامنه‌ای را به آتش کشیدند و در زندان گوهردشت، زندانیان سیاسی شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
چند روز قبل از آن در خرمشهر، یک جوان به جان آمده به نام یونس، در اعتراض به سرکوب و ستمی که زندگیش را به مصیبت کشانده، خود را به آتش کشید؛ اما جوانان اهوازی هنگام تماشای مسابقه فوتبال، فریاد می‌کشیدند: ما همه یونس هستیم.
بله ارتش بهار، یعنی این نسل بی‌شمار، بی‌تاب آزادی است و برای آن به‌پاخواهد خاست.
در ماه اسفند، معلمان ایران در دست‌کم 30 شهر، برای اعتراض به سطح نازل حقوق ماهانه خود، دست از کار کشیدند.
یک هفته قبل از آن، پرستاران برای سومین بار در مقابل مجلس رژیم، یک گردهمایی اعتراضی برگزار کردند.
در بهمن ماه، مردم اهواز، برای اعتراض به بی‌عملی رژیم نسبت به آلودگی هوا، 9 بار اجتماع و راهپیمایی برگزار کردند.
در دی ماه، زندانیان سیاسی ارومیه، اعتصاب‌غذا کردند.
در آبان ماه، مردم اصفهان، به‌ویژه زنان، با یک تظاهرات بزرگ در برابر اسید‌پاشی سازمان‌یافته و هدایت‌ شده عوامل خامنه‌ای علیه زنان، ایستادند و باز هم چند روزی کل رژیم را در وحشت فوران قیامها فرو بردند.
در ماههای تیر و شهریور، هزاران کارگر زحمتکش معادن بافق به یک اعتصاب طولانی دست زدند.
بله ارتش بهار در پی آزادی است و برای آن به‌پا خواهد خاست.
در خلال این سال، زندانیان سیاسی 226 بار اعتصاب‌غذا کردند. زندانیان مجاهد، زندانیان اهل سنت، زندانیان کرد، دراویش گنابادی، زندانیان مسیحی و سایر زندانیان مبارز و دلیر، همه با هر عقیده‌یی، در یک کلمه مشترکند و آن، ایستادگی در برابر رژیم ولایت‌فقیه است. در این سال آنها از قلب سلولها و بندهایشان بارها و بارها علیه جنایتهای این رژیم اعتراض کردند و با اعتراضها و مقاومت مردم ایران، همبستگی نشان دادند.
بله، واقعیت ایران، تنها حاکمیت سرکوب و ستم نیست؛ واقعیت اساسی‌تر، ایستادگی ملت ایران است که این رژیم را به زیر خواهد کشید.روزی که زندانیان سیاسی، و از جمله مجاهد شهید غلامرضا خسروی، آن کانون شورشی تحسین‌برانگیز را در بند 350 اوین برپا کردند، حرفشان این بود که کار و پیکار فرزندان ایران، در سلولهای زندان هم مبارزه برای سرنگونی است.
آن روز که ریحانه جباری گفت: «با آغوش باز از مرگ استقبال می‌کنم»، در حقیقت، حکم شکست محتوم رژیم ولایت‌فقیه را صادر کرد. هر روزی هم که در این سال، مادران و خواهران ما بر سر مزار فرزندانشان یا سایر مراکز جنایت رژیم فریاد کشیدند و حق‌طلبی کردند، همین پیام را تکرار کردند که ارتش بهار، در پی آزادی است و برای آن به‌پاخواهد خاست.
بنابراین هر قدر که خامنه‌ای و سپاه پاسداران و دهها نهاد سرکوبگر برای به بند‌کشیدن جامعه تقلا کنند، باز هم در دل همین جامعه، نیروی عظیمی برای آزادی و بهروزی جوشان و خروشان است و سرانجام این اراده سترگ و ارتش آزادی‌ستان ملت ایران است که حرف آخر را خواهد زد.
در همین سال، مقاومت ایران، کارزار جهانی خود را گسترش داد تا جامعه جهانی، حق ملت ایران برای تغییر رژیم را به‌رسمیت بشناسد. با برپایی هزاران گردهمایی و آکسیون و تظاهرات در سراسر جهان. با چند رشته افشاگری بزرگ که باز هم سایتها و عملیات مخفی آخوندها در برنامه اتمی را برملا کرد و با کار سیاسی، تبلیغی و دیپلوماتیک گسترده در دفاع از حقوق‌بشر، حقوق مجاهدان لیبرتی و حقوق زنان ایران.
پیشتازان مردم ایران در لیبرتی، با ایستادگی ستایش‌انگیز و با میلیونها ساعت کار و رزم بی‌امان از یک زندان، یک رزمگاه پر از شور و امید برپا کردند که چراغی است الهامبخش جوانان ایران در مبارزه برای کسب آزادی. بله، ارتش بهار در پی آزادی است و برای آن به‌پاخواهد خاست.
هموطنان عزیز!
سال 93سال بن‌بست و افول رژیم، سال گسترش جنبش اعتراضی و اعتلای پیروزمند مقاومت ایران بود و سالی با ارمغانهای رهایی و شکوفایی، مخصوصاً با تأسیس شورای مرکزی مجاهدین مرکب از هزار زن پیشتاز مجاهد خلق با پیام یگانگی و فداکاری، در مسیر پایداری، برای آزادی خلق و میهن.
سال 94 را در حالی آغاز می‌کنیم که رژیم ولایت‌فقیه، در مهمترین گلوگاههای حیاتی‌اش، خود را در برابر تهدیدهای مرگبار یافته است. برنامه اتمی که قرار بود وسیله بقای نظام باشد، طناب دارش شده است؛ به‌خصوص که مقاومت ایران، فرصت فریبکاری را از این رژیم سلب کرده است.در این بین شقه بزرگی که از دو سال پیش، باتن‌دادن خامنه‌ای به‌ریاست جمهوری آخوندی از جناح رقیب در رأس حکومت ایجاد شده، کلیت نظام را در کشمکش فرساینده‌یی گرفتار کرده است.
از یک طرف، عوامل ولی‌فقیه، کمین کرده‌اند تا در اولین پیچ و تاب توافق هسته‌یی، دولت روحانی را زمین بزنند.
از طرف دیگر، جناح رفسنجانی ـ روحانی می‌خواهد در نتیجه این مذاکرات، سهمی از قدرت برای خود به دست بیاورد.در مورد سیاست‌ صدور تروریسم و ارتجاع، رژیم ولایت‌فقیه در سال گذشته، عامل دست‌نشانده خود در عراق یعنی مالکی را از دست داد، و حالا با نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت توسط شبه‌نظامیان خود، می‌خواهد آب رفته را به جوی برگرداند. همزمان، خود را به هر دری می‌زند تا با پمپاژ پول و سلاح و پاسدار، دیکتاتور سوریه را سر پا نگهدارد.در مورد بحران عراق و سوریه، حرف مردم و مقاومت ایران به آخوندها این است که هر چقدر هم که پاسدار و بسیجی و سلاح و پول به آن جا سرازیر کنید، اما از گرداب این جنگها بیرون نخواهید رفت. نظام ولایت‌فقیه به گفته خامنه‌ای «در یک پیچ حقیقتاً تاریخی است».
آخوندها از مهار فروپاشی اقتصادی کشور، عاجزند. کسری بودجه سال 94 به 41 درصد می‌رسد، بهای نفت، یعنی محل عمده درآمد ارزی، نصف شده، تعداد بیکاران از 10 میلیون نفر بیشتر است، هزاران واحد تولیدی تعطیل است. و فساد و رشوه خواری و اختلاس، تمام هیأت حاکمه را مفتضح کرده است. وزیر کشور کابینه روحانی گفته است. میلیاردها دلار پول قاچاق وارد سیاست شده. خامنه‌ای که خودش با مصادره اموال مردم ایران، از ثروتمندترین سرمایه‌داران جهان هم پولدارتر شده، می‌گوید از ارقام فساد در رژیمش گیج شده است.
به هر جا که نگاه کنید رشوه‌خواری و تبهکاری و پوسیدگی و خرابی، سراپای رژیم را فراگرفته است. نتیجه این‌که رژیم ولایت‌فقیه، از هر طرف که برود و هر سیاستی که در پیش بگیرد، از کمین ملت و مقاومت ایران در امان نخواهد بود.
با همین اراده خلل‌ناپذیر و با همین امید و نوید است که ملت ایران، نوروز را جشن می‌گیرد. امروز در سرتاسر کشور ما بسا خانواده‌ها که سفره‌هایشان خالی است. و می‌گویند امسال در بازار شب عید «مردم فقط نگاه می‌کنند» و قدرت خرید ندارند. با این همه، مردم ما، عید را به کوری چشم آخوندهای حاکم، جشن می‌گیرند.در همه سیاهچالهای خامنه‌ای، خواهران و برادران و فرزندان زندانی ما جشن می‌گیرند. در آن جا هم این مقاومت و سرفرازی است که عید را به اوج می‌رساند و در رزمگاه لیبرتی که خود تجلی نوروز سیاسی و اجتماعی ایران است، جشن عید، جشن پیروزی محتوم ملت ایران است.به قول مسعود: «عید نوروز قبل از همه، حق مردم ایران و مقاومت آنها و مجاهدین است. چرا که در برابر دیکتاتوری دینی پایداری کرده و قیمتش را داده‌اند».
پس با یاد شهیدان و با درود به پایداری‌کنندگان، عید را جشن می‌گیریم و به سال 94 سلام می‌کنیم. عید نوروز و آغاز بهار بر همه هموطنان در همه جای ایران و در هرکجای جهان که هستند، مبارک باد!
یا مقلّب القلوب و الأبصار
یا مدبّراللّیل و النّهار
یا محوّل الحول والأحوال
حوّل حالنا إلی أحسن‌الحال
خدایا احوال مردم ایران را به نیکوترین حالها دگرگون کن!
به نوروز آزادی و خوشبختی!
به بهار حاکمیت مردم!
و به گلستان برابری و عدالت، تبدیل و تحویل کن.
آغاز سال 1394 بر همه شما مبارک باد.