Monday, May 25, 2015

ايران-حنیف راهگشا - بنیانگذار - یاران وفادارش

با درود به‌حنیف کبیر، 
حنیف راهگشا و بنیانگذار و یاران وفادارش؛ شهیدان بنیانگذار سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان و دو عضو مرکزیت سازمان، مجاهدان شهید محمود عسکری‌زاده و رسولمشکین‌فام؛ الگوهای نخستین فدا و صداقت و پایداری و صلابت ؛ پیشتازانی که به‌قول پدرطالقانی ” راه جهاد را گشودند”، پیشگامانی که در شام تیره آن روزگار «مشعل»ها را برافروختند و «امید تاریخ فردا» شدند، مجاهدانی که «غبار از رخ دین زدودند» و از «توحید و از نوک پیکان رزم»، «ره انقلابی نوین را گشودند» و رودرروی جباران حاکم و مرتجعان دین‌فروش، این پیام را به‌ارمغان آوردند که مرزبندی حقیقی نه بین «بی‌خدا» و«باخدا» به‌گونه‌یی صوری، بلکه بین‌استثمارشونده و استتثمارکننده در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی ترسیم می‌شود. و عاقبت نیز در سحرگاهان 4خرداد51، با خون سرخشان که توسط دژخیمان دیکتاتوری شاه بر زمین ریخته شد، حقانیت عقیده و آرمان خود را مهر کردند.
واقعیت این است که اهمیت فدای بزرگ آنان را وقتی می‌توان خوب فهمید، که تا اندازه‌یی به‌فضای سیاسی آن‌موقع ایران اشراف داشته باشیم. دورانی که بعد از خیانتهای حزب توده به‌مصدق در سال1332، فضا آکنده از یأس و ناامیدی و بی‌عملی بود. روزهای سختی که مردم و به‌ویژه روشنفکران علاوه بر معضل مشخص‌نبودن راه، با مشکل مهمتری رو‌به‌رو بودند و از فقدان نور امید، گرمای فدا و مایه‌گذاشتن و شکافتن راه با پرداخت بهای آن رنج می‌بردند.
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، به‌خصوص شخص محمد حنیف‌نژاد، علاوه بر این‌که در سال44 راه را باز کردند و با نشان‌دادن راه نبرد انقلابی، بن‌بست را شکستند، پس از دستگیریشان در سال1350 نیز رسالت خود را دیگر در این می‌دیدند که خون خود را به‌عنوان تضمین پیروزی فدیه این‌راه نمایند. این حقیقتی بود که آنها به‌روشنی ‌‌آن‌را‌بیان می‌کردند. این موضع بسیار مهمی بود که بنیانگذاران سازمان و به‌طور خاص حنیف کبیرروی آن تأکید ویژه‌یی داشتند. حرفشان این بود که تضمین گشوده شدن راه، راه نبرد انقلابی و سازمان یافته، فدا و شهادت خود آنهاست. آری شهادت و از دست دادن بنیانگذاران سازمان که یک سرمایه ملی و میهنی برای تمام مردم ایران بودند، به‌رغم این‌که برای مقاومت مردم ایران بسیار سنگین بود، اما به‌دلیل آن که بذر یک مبارزه‌‌‌‌‌‌‌انقلابی را زیر پرچم اسلام انقلابی کاشت، بسیار گرانقدر است. اسلامی که مرتجعان طی یک تاریخ به‌آن خیانت کرده و ‌‌آن‌را‌به‌انحرافش کشیده بودند. به‌همین جهت 4 خرداد که درحقیقت مسیر حوادث آن توسط خود بنیانگذاران رقم زده شد، یک راهگشایی بسیار باشکوه در تاریخ مردم ما بود. اهمیت تاریخساز این مسأله را فقطمی‌توان با بازگشت (ولو چند لحظه) به‌آن روزگار و یادآوری فضای یأس‌آلودی که بر مردم ایران و به‌خصوص روشنفکران حاکم بود، درک کرد و بن بست شکنی این ذبح عظیم را نیز فهمید. بدین‌ترتیب 4 خرداد در تاریخ ایران به‌یک سرفصل، به‌یک روز مرزبندی تاریخی تبدیل شد.
خانم مریم رجوی رییس‌جمهور برگزیده‌ی مقاومت تصریحا 4 خرداد را سرفصلی خوانده اند که مرز دو ایدئولوژی، دو اسلام و دو دنیای متفاوت در رهبری مبارزات مردمی را ترسیم کرده است:
 « مرز بین‌اسلام شاه و شیخ و دیگر اسلامهای استثماری با اسلام مجاهدین که از زمین تا آسمان تفاوت دارد».
وراستی که مجاهدین درگذر قریب 4 دهه  پس از شهادت بنیانگذاران، ماندگاری و سرفرازی سازمانشان را درجوشش همان خون می‌بینند. در زندگی و رویکرد بنیانگذران سازمان و به‌خصوص آخرین اوج آن درحماسه4 خرداد، چیزی جز نور و یقین و ایمان به‌پیروزی و افق روشن آینده دیده نمی‌شود.حنیف‌نژاد در آخرین پیامش به‌مجاهدین و نسلهای آینده گفت‌:
«روزگاری بود که گروه شما، که ما ‌‌آن‌را‌بنیاد گذاشتیم، هیچ نداشت، فی‌الواقع هیچ، اما به‌تدریج بر امکانات و قدرت ما افزوده شد پس دل‌قوی دارید که بازهم خدا با ماست. همان نیروی عظیمی که ما را به‌این‌حد رسانده، قادر است ما را حفظ کند و در کنف حمایت خود گیرد و از هیچ فیضی ما را محروم ندارد و به‌اذن خودش باز هم بالاتر و بالاتر از اینها برساند. لیکن ادامه راه خدا هشیاری می‌خواهد، صداقت و احساس مسئولیت می‌خواهد»

No comments:

Post a Comment